پرسمان3 | ||
|
جهان اسلام- مخصوصاً مراكز حساس و شهرهايى كه رجال بزرگ و شخصيتهاى اسلامى در آن ساكن بودند مثل مكه، مدينه، كوفه و بصره- در سكوت مرگبار و خفقان شديد فرورفته بود. شدت ستمگرى فرماندارانى مانند زياد، سمره، مغيره و بىباكى آنها از كشتن انسانهاى بىگناه، جرح و ضرب و شكنجه، پروندهسازى و هتك حرمت مسلمانان، جامعه را مرعوب و مأيوس ساخته بود. امويان تصميم داشتند كه معنويت اسلام و طبقات دين دار و ملتزم به آداب و شعائر دين را- كه مورد احترام مردم بود- بكوبند و از ميان بردارند. علائلى مىگويد: «در نزد متفكران اسلامى ثابت است كه بنىاميه، جرثومه فساد بودند و تجديد زندگى عصر جاهليت با تمام مراسم و رنگهايش، جزو طبيعت آنها بود».(1) سبط ابن جوزى مىگويد: «جدم در كتاب تبصره گفته است: همانا حسين به سوى آن قوم رفت، براى اينكه ديد شريعت محو شده است. پس در استوار ساختن پايههاى آن كوشش كرد».(2) اگر دست يزد در اجراى نقشههاى خائنانه بنىاميه بازگذاشته مىشد- همان طور كه معاويه مىخواست- اذان و شهادت به توحيد و رسالت ترك مىشد و از اسلام اسمى باقى نمىماند و اگر هم اسمى مىماند، مسماى آن طريقه بنىاميه و روش و اعمال يزيد بود. اگر خلافت يزيد با عكسالعمل شديدى در جامعه اسلام مواجه نمىگشت، او به سمت جانشينى پيغمبر (ص) پذيرفته مىشد و مملكت اسلام كانون معاصى، فحشا، قمار، شراب، رقص، غنا، سگبازى و نابكارى مىگرديد زيرا جامعه از اميران و سران خود پيروى مىكنند و كارهاى آنها را سرمشق قرار مىدهند. از اين رو لازم بود براى حفظ اسلام و دفع خطر ارتجاع نسبت به روش يزيد، جنبش و نهضتى آغاز شود كه عموم مردم، بدانند كه سران سياسى بنىاميه از برنامههاى اسلامى تبعيت نمىكنند. علاوه بر اين بايد احساسات دينى مردم را بر ضد آنان بيدار ساخت تا در مخالفت با آنها، سرسختى نشان داده و نسبت به كارها و برنامههايى كه مطرح مىكنند، بدبين باشند و آنها را خائن و دشمن اسلام بشناسند. قيام سيدالشهدا (ع) براى اين دو منظور لازم و واجب بود يعنى، لازم بود كه هم پرده از روى كار بنىاميه بردارد و آنها را به جوامع اسلامى معرفى نمايد و هم احساسات دينى مردم را عليه امويان بسيج كند و عواطف جامعه را به سوى خاندان پيغمبر و اهل بيت (ع) جلب نمايد و شعائر اسلام پابرجا بماند. شدت قساوت دشمن نيز او را از جهاد در راه خدا باز نداشت زيرا او مجاهدى بود كه به امر خدا قيام كرد و برايش تفاوت نداشت كه به ظاهر مغلوب باشد يا منصور؟ چون هر دو حال برايش شرافت بود: «قل هل تربصون بنا إلاإحدى الحسنيين»(3) پس او در راه خدا و حق شهيد شد و كشندگانش به لعنت خدا و تمام ملائكه و مردم گرفتار شدند و او به بزرگترين درجات در نزد خدايش نائل آمد.(4) پىنوشت (1) سمو المعنى، ص 28. (2) تذكرةالخواص، ص 283. (3) بگو درباره ما چه انتظارى داريد، جز اينكه يكى از دو خوبى) شهادت يا پيروزى (نصيب ما مىشود.) توبه، آيه 52). (4)» مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الشهداء و الصالحين «.) ر. ك: مجله العدل، شماره 9، سال 2، ص 6. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: [ 23 / 8 / 1391برچسب:انا لله و انا اليه راجعون, حاكميت يزيد , فاتحه اسلام , ] [ ] [ مصطفی ]
[
|
|